۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

تصمیم سلطان

زمانی که ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، درپارلمان این کشور دستور تعطیلی فوری سفارت ایران در بریتانیا را اعلام کرد، هنوز اعضای پارلمان این کشور خبر این دستور را بر روی خطابه وزیر، که به صورت مکتوب کمی پیش از سخنرانی وی بین آنان توزیع شده بود، مشاهده نکرده بودند. وزیر خارجه بریتانیا، که روز چهار شنبه اول دسامبر برای توضیح درباره واکنش بریتانیا به حمله به سفارت این کشور در تهران در پارلمان بریتانیا حاضر شده بود، تاکید کرد که دقایقی پیش از سخنرانی خود مطمئن شده است که آخرین اعضای سفارت بریتانیا ایران را ترک کرده اند. این تاکید به خوبی دلیل واکنش نسبتا ملایم اولیه بریتانیا نسبت به اتفاقات روز قبل از آن، که گروهی از معترضان که رسانه‌های داخلی ایران آنان را دانشجویان دانشگاه های تهران و دانشجویان بسیجی توصیف می کردند اقدام به تخریب اموال و تصرف کوتاه مدت سفارت کردند، نشان میدهد.
پس از حمله به سفارت بریتانیا در تهران، بسیاری از کشور های اروپایی نظیر آلمان، فرانسه، ایتالیا، نروژ و هلند در اعتراض به اقدام دولت ایران در عدم توقف حمله به ساختمان سفارتخانه بریتانیا با بستن سفارتخانه هایشان یا احضار سفیرهای ایران در کشور خود واکنش نشان دادند. از طرف دیگر شورای امنیت با توافق هر ۱۵ کشور عضو، از جمله چین و روسیه، این اقدام را محکوم کرد.
به سختی میتوان باور کرد که حکومت ایران از تبعات چنین اقدامی آگاه نبوده است. اما واقعا فایده این کار برای نظام سیاسی ایران چه بود؟
زمانی که مجلس ایران تنها چند روز قبل از این حادثه طرح کاهش روابط با بریتانیا را با اکثریت بالایی تصویب کرده بود و پس از این که این طرح توسط شورای شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی تایید شد، به نظر میرسید که حکومت ایران قصد استفاده از ابزارهای متعارف دیپلماتیک نظیر اخراج سفیر برای کاهش روابط با بریتانیا داشته باشد.
از سوی دیگر دولت ایران در صورت تمایل به کاهش سطح روابط با انگلستان نیازی به مصوبه مجلس نداشت. بنا بر این تهیه چنین طرحی از سوی مجلس در واقع تلاش برای الزام دولت محمود احمدی نژاد به چنین اقدامی بوده است. با توجه به این که وزارت امور خارجه ایران از "رفتارهای غیر قابل قبول معدودی از معترضان" ابراز تأسف کرده بود، میتوان اطمینان حاصل کرد که دولت ایران موافق چنین اقدامی لااقل به این شکل نبوده است. احتمالا گروهی به دلیل نگرانی از عملکرد دولت در قبال این مصوبه، منتظر اجرای مصوبه مجلس نشدند و مستقیما اقدام به حمله به سفارت بریتانیا کردند.
البته در مورد میزان محبوبیت دولت انگلستان در میان مردم ایران، همواره اختلاف نظر وجود داشته است. با این حال در شرایطی که روابط خارجی ایران با کشور های خارجی در سطح بسیار پایینی است، به نظر نمیرسد که ایرانیان از بدتر شدن بیش از پیش روابط خارجی بین کشورشان و کشور های خارجی استقبال کنند. در صورتی که دولت تلاش میکرد که از اجرای مصوبه مجلس جلوگیری کند، خطر ایجاد شکاف بیشتر در حاکمیت از یک طرف و افزایش محبوبیت دولت میان مردم از سوی دیگر وجود داشت.
بنابر این حمله به سفارت انگلستان در تهران اقدامی برای گرفتن ابتکار عمل از دولت بود و این میتواند دومین دلیل حمله به سفارت به شکل فعلی باشد. آیت اله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، نیازمند این است که اطمینان حاصل کند در چند ماه مانده به انتخابات مجلس نهم، ابتکار عمل تنها در دست وی و طرفداران اوست. در صورتی که دولت محمود احمدی نژاد مهار نشود، ممکن است دست به اقداماتی پیش بینی نشده بزند، و این چیزی است که در شرایط حساس فعلی، از نظر داخلی، رهبر ایران به هیچ وجه مایل نیست که صورت بگیرد.
در سیاست داخلی، حتی سخنرانی مشاوران آقای احمدی نژاد نظیر آقای جوانفکر به دقت و از نزدیک از طرف دادستانی پی گیری میشود و برای آنان پرونده سازی میشود. در اقتصاد، پرونده اختلاس بانکی نظیر تفنگی که هر لحظه به سوی کسی نشانه گرفته میشود، از اطرافیان آقای احمدی نژاد دور نمیشود. و اکنون با حمله به سفارت انگلستان در تهران، آیت اله خامنه ای خود را سکاندار تنظیم روابط خارجی نشان میدهد.
این سوال که با توجه به سطح بالای روابط سیاسی بریتانیا با کشور های مختلف، آیا هزینه چنین اقدامی برای جمهوری اسلامی ایران بیش از فایده آن نخواهد بود، چیزی نیست که اکنون ذهن آیت اله خامنه ای را به خود در گیر کند. چیزی که وی فعلا به آن نیاز دارد، اطاعت بی چون و چراست، بلکه این چند ماه تا انتخابات مجلس نیز بگذرد.

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

مهندس انتخابات در تاریکخانه طراحی

چند ماه مانده به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی احتمالا مهمترین دغدغه ذهنی آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ارایه ی طرحی برای "هدایت" یا "مهندسی" انتخابات پیش رو است.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وظیفه اجرای انتخابات با وزارت کشور - که وزیر آن بنا بر یک سنت نا نوشته پس از مشورت و تایید رهبر از طرف رییس جمهور به مجلس معرفی میشود - و وظیفه نظارت بر آن بر عهده شورای نگهبان است که اعضا ی آن مستقیم یا به نحوی غیر مستقیم از طرف رهبری منصوب میشوند. بنابراین رهبر جمهوری اسلامی اهرم های لازم و کافی برای سیاست دهی به مجریان و ناظران انتخابات را در اختیار دارد.
مساله اصلی در انتخابات پیش رو - که اولین انتخابات پس از انتخابات پر مناقشه دهمین دوره ریاست جمهوری است - روند برگزاری انتخابات و نتیجه آن میباشد.
گر چه تصمیمات رهبری در فضایی محرمانه شبیه تاریکخانه گرفته میشود اما در شرایط فعلی به نظر میرسد که رهبر جمهوری اسلامی ایران یک انتخابات کم رونق و کم مناقشه اما با نتیجه مطلوب را به یک انتخابات پر رونق ولی با نتایج و عواقب پیش بینی نشده ترجیح میدهد. از این رو وی در دیدار سالانه خود با نمایندگان در سالگرد افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی - در هشتم خرداد ماه - مسوولان سه قوه را از دخالت در انتخابات بر حذر داشت؛ علامتی که بیش از هر چیز نشان از علاقه مندی آیت الله خامنه ای به هدایت انتخابات توسط خود وی میباشد.
این احتمال که آیت الله خامنه ای حاضر به سپردن کلید مجلس آینده به طیف طرفدار محمود احمدی نژاد باشد دور از ذهن است، چرا که وی بیشتر علاقمند به بدرقه احمدی نژاد از قدرت پس از پایان دوره ریاست جمهوری او است. با این حال گروهی از طرفداران آقای احمدی نژاد که در مناقشه اخیر میان رهبر و رییس جمهور به انتقاد از احمدی نژاد پرداختند مورد اقبال قرار خواهند گرفت.
از طرفی آیت الله خامنه ای از حضور محدود و کنترل شده طیف میانی اصلاح طلبان در انتخابات استقبال خواهد کرد. از این رو در سخنرانی خود در چهاردهم خرداد ماه در مراسم درگذشت آیت الله خمینی به بیان این که "اگر به نام انقلابی گری امنیت را از بخشی از مردم جامعه سلب کنیم، از خط امام منحرف شده ایم" پرداخت. در حالی که اکثر مخالفان آیت الله خامنه ای در حبس خانگی، زندان و یا تبعید به سر میبرند، نظر وی مبنی بر این که "تقوا این نیست که مخالف خود را له کنیم" بیشتر جنبه طنز پیدا میکنم؛ با این حال چنین اظهار نظرهایی بعضی اصلاح طلبان را به حضور در انتخابات امیدوار خواهد کرد. این مساله برای نظام دو فایده مشخص دارد. اول این که بین اصلاح طلبان و نیروهای مخالف خارج از نظام - که این دو پس از انتخابات بسیار به هم نزدیک شدند - اختلاف ایجاد خواهد کرد. دوم این که به بازسازی نقش سنتی اصلاح طلبان به عنوان داغ کننده "تنور انتخابات" کمک میکند. اما با توجه به سابقه شورای نگهبان در رد صلاحیت نامزد های اصلاح طلب، بعید به نظر میرسد که اصلاح طلبان حتی بر روی کاغذ هم شانسی برای پیروزی در انتخابات داشته باشند.
میتوان پیش بینی کرد که در ماه های آینده آیت الله خامنه ای سعی در تقویت نقش شورای نگهبان در روند انتخابات خواهد کرد؛ چرا که نحوه تایید یا رد صلاحیت داوطلبان توسط این نهاد نقش مهمی در نتیجه انتخابات دارد. با در نظر گرفتن این که عملکرد مجالس هفتم و هشتم کمتر مورد انتقاد وی قرار گرفته است، میتوان حدس زد که مجلس آینده به نوعی تداوم دو مجلس گذشته باشد.
اما نباید از خاطر ببریم که در این انتخابات محمود احمدی نژاد به دنبال ایجاد مجلسی با ترکیبی متفاوت از ترکیب مورد نظر آیات الله خامنه ای است و این مساله ممکن است خود به چالشی در روابط پر تنش اخیر میان رهبر و رییس دولت منجر شود. همچنین نباید فراموش کنیم که جامعه ایران مطالبات متراکم فراوانی دارد که هر فرصتی ممکن است جرقه ای باشد برای انفجار.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

چشم انداز آینده

بیان هر چشم اندازی از آینده چیزی جز تحلیل آینده بر مبنای نحوه کنش و واکنش عناصر و عوامل "موجود" نیست. کنشگران جدیدی در آینده ممکن است وارد بازی شوند. از این رو این نوشته تحلیلی است مختصر بر "آینده قابل پیش بینی" و نه چیزی فرا تر از آن.
اول این که ماه عسل روابط رهبر و رئیس دولت پایان یافته است. جدال آشکار بر سر وزارت اطلاعات بیش از هر چیزی دلیلی آشکار است بر این که شیشه اعتماد بین آیت الله خامنه ای و آقای احمدی نژاد ترک بر داشته است. نمیتوان اختلاف نظر بین ماندن یا رفتن وزیر اطلاعات را دعوای زرگری دانست، چرا که در شرایط فعلی نظام نیازمند ارائه تصویری حاکی از انسجام نهاد های امنیتی است. در شرایطی که دیگر اصلاح طلبان در نهادهای تصمیم گیری مشارکت تعیین کننده ای ندارند، اشاره رهبر ایران به این که تا زمانیکه زنده است نخواهد گذاشت حرکت بسوی آرمانها ذره ای منحرف شود، علامت این است که وی حاضر به دادن چک سفید امضا به دولت نیست.
دوم این که زلزله ژاپن امکان عقب نشینی آبرومندانه برای محدود کردن فعالیت های هسته ای - و از این طریق کاهش تنش در روابط خارجی - را در اختیار نظام قرار داده است. برای اولین بار مجلس اصول گرا به صورت رسمی در مقرون به صرفه بودن تکمیل نیروگاه بوشهر ابراز تردید کرده است. از طرفی به نظر میرسد که ایران در شرایطی نیست که بتواند دست به ماجرا جویی در صحنه خارجی بزند و غرب هم علاقه ای به حل مساله از طریقی غیر از تحریم های شورای امنیت ندارد. در کوتاه مدت پرونده هسته ای ایران یک رکود شکننده خواهد دشت.
سوم این که نیروهای مخالف جمهوری اسلامی - که اکنون شامل بخشی از نیرو های اصلاح طلب نیز میشود - هنوز نتواسته اند به لحاظ نظری بر روی هدفی تعریف شده (اجرای بدون تنازل قانون اساسی، تغییر قانون اساسی ، تغییر نظام...) و راهبردی کارا (اصلاحات، انقلاب، مبارزه،...) توافق کنند؛ مشکل اینجاست که الگوی ذهنی نیروهای مخالف هنوز بر شکل گیری یک "نظام" جدید چه از طریق اصلاح و چه از طریق تغییر و انقلاب استوار است. باید برای نیروهای مخالف توضیح داده شود که مردم سالاری نه یک "نظام" بلکه یک "شبکه" است. شبکه ای که در آن برای همه امکان یکسانی برای فکر کردن، انتخاب کردن و انتخاب شدن وجود دارد. تا زمانی که چنین اصلی مورد توافق قرار نگیرد، صرف جایگزینی یک "نظام" دینی با یک "نظام" سکولار الزاما ما را به دموکراسی نزدیک نخواهد کرد.
چهارم این که مردم ایران خسته هستند. توضیح این پدیده از نظر جامعه شناسی کمی دشوار است. از گذشته ی نزدیک که هنوز مردم به خاطر دارند خاطره خوشی نه از انقلاب در ذهن ها باقی مانده، نه از اصلاحات و نه از اعتراض. غلبه بر اینرسی سکون نیرویی بیشتر از حد معمول میخواهد و این چیزی است که آینده قابل پیش بینی را کمی نا خوشایند میکند.
به نظر من فرصت های زیادی - برای مردم و برای نظام - در دوران اصلاحات از دست رفت که میتوانست به شرایط موجود منجر نشود. اما فراموش نکنیم که آینده همیشه قابل پیش بینی نیست.

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

گرگها دیگر نمی رقصند

کلمه "فتنه" پس از اعتراضات مردم به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت به تکیه کلام کارگزاران نظام تبدیل شد. رهبر نظام جمهوری اسلامی با سرمایه گذاری بر روی این مفهوم در کنار مفهوم بصیرت سعی در ایجاد این باور در میان هواداران خود داشت که اگر تمام یا بخشی از اقدامات پس از انتخابات از نظر آنها اشتباه است، به دلیل نداشتن بصیرت کافی میباشد. به پیروی از رهبری، افراد مختلف بسته به میزان "ضریب ولایت پذیری" خود اقدام به استعمال کلمه "فتنه" و مشتقات آن نظیر "فتنه گر"، "سران فتنه"، "حامیان فتنه"،... در مناسبت های مختلف کردند.
در سال هشتاد و نه، کلمه "فتنه" جای خود را به عبارت "فتنه سال گذشته" داد؛ و این عبارتی بود که کم کم داشت برای محافظه کاران جذاب میشد. "فتنه سال گذشته" به صورت ضمنی دلالت به این داشت که "فتنه" ای در سال جاری وجود ندارد و این دقیقا همان چیزی بود که محافظه کاران سعی در القای آن بودند. افراد کم هوشی نظیر جنتی دبیر شورای نگهبان یکی دو بار از "آتش زیر خاکستر" بودن جریان "فتنه" سخن گفتند اما این چنین بیاناتی زیاد به دل محافظه کاران ننشست. مطلوب همان بود که به گونه ای صحبت شود که جریان فتنه مرده است. رهبری در این میان رقصی هوشمندانه را آغاز کرد و حتی به برشمردن درس های فتنه سال گذشته پرداخت.
اگر از چنین منظری به مسایل نگاه کنیم در خواهیم یافت که چرا حامیان حکومت چنین از تظاهرات روز بیست و پنجم بهمن ماه به خشم آمده اند. نمایندگان مجلس شعارهای تندی علیه "سران فتنه" سر میدهند، گروهي از طلاب، دانشجويان و بسيجيان وابسته به حکومت با تجمع در مقابل دادسراي انقلاب تهران، خواستار محاكمه سران فتنه میشوند و جعفر شجونی - عضو شورای مركزی جامعه روحانيت مبارز - در نامه ای به هاشمی رفسنجانی نسبت به عدم اعلام برائت وي از سران فتنه هشدار میدهد. جالب اینجاست که افراد میانه رو جناح محافظه کار نظیر علی لاریجانی و محسن رضایی نیز این بار به خشم آمده اند. دلیل خشم این افراد کاملا قابل درک است: مردگان که به تظاهرات نمیروند.
احتمالا اکنون بحث های داغی بین محافظه کاران در گرفته است. از گزینه های جنون آمیزی چون اعدام موسوی و کروبی گرفته تا سرکوب طرفداران آنها، تمام گزینه ها باید دوباره بررسی شوند. به رهبری گفته خواهد شد که سیاست حصر خانگی سران فتنه موفق نبوده است و به وی توصیه خواهد شد که باید بر شدت و میزان سرکوب ها افزود. دوباره تلاش خواهد شد که با اقداماتی نظیر آتش زدن عکس بنیان گذار جمهوری اسلامی میان معترضان اختلاف ایجاد شود. اما مشکل اینجاست که تمامی این اقدامات یعنی بازگشت به خانه اول.
در هر صورت نباید از خاطر ببریم که محافظه کاران در یک کار تبحری کامل دارند و آن نمد مال کردن رقیب است. این که آیا این بار سیاست مالوف خود را باز با موفقیت اجرا خواهند کرد یا خود مغلوب آن خواهند شد سوالی است که باید منتظر جواب آن بود.

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

سردرگمی در دو اردوگاه

اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت برای هر دو جناح سیاسی غیر منتظره بود. انتظار اصولگرایان این بود که پس از تقلب گسترده در انتخابات بتوانند اصلاح طلبان را مجاب به قبول نتیجه انتخابات یا لااقل سکوت در برابر آن بکنند. از سوی دیگر تحلیل اصلاح طلبان این بود که در صورت حضور گسترده مردم در انتخابات امکان تقلب و تغییر نتیجه انتخابات از میان خواهد رفت. دیگر این که اصولگرایان امیدوار بودند که اعلام پیروزی احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور با آرای بسیار بالا قدرت آنان در چانه زنی در صحنه بین المللی مخصوصا در مساله هسته ای افزایش دهد. از طرفی اصلاح طلبان معتقد بودند که پیروزی موسوی با آرای بالا قدرت آنان را برای ملزم کردن رهبری به تن دادن به اصلاحات افزایش خواهد داد.
در این میان حضور گسترده مردم در راه پیمایی بیست و پنجم خرداد ماه چیزی بود که اصولگرایان انتظار آن را نداشتند و اصلاح طلبان برنامه ای برای آن. راه پیمایی بیست و پنجم خرداد ماه احتمالا همان "حفره" ای است که وزیر اطلاعات معتقد است که در نظام امنیتی ایران ایجاد شد. پس از حضور چند میلیونی مردم در آن تظاهرات "اطلاعات" ویژه ای از پرده برون افتاد و آن آگاهی همگانی به سست شدن پایه های مردمی نظام بود. تحیلی کنونی جناح اصولگرا که در سخنرانی اخیر آیت الله خامنه ای نیز منعکس شده است این است که اتفاقات سال گذشته "دشمن" را امیدوار کرده است. "دشمن" اکنون به خوبی آگاه است که نظام فاقد پشتوانه لازم مردمی است و مردم به خوبی میدانند که همگی با هم هستند؛ این دقیقا همان چیزی است که نظام همیشه سعی در کتمان آن داشته است.
فراموش نکنیم که نمایش "مردمی بودن نظام" بیش از آن که برای سیاست داخلی نظام اهمیت داشته باشد نمایش قدرتی در سیاست خارجی نظام علیه "دشمن" بود. در بازی سنتی انتخابات در ایران اصلاح طلبان همواره به اصولگرایان کمک کرده اند که زیربنای استبدادی قدرت در ایران را با رو بنایی مردمی آرایش بکنند. از این رو پس از هر انتخاباتی رهبری رای مردم در انتخابات را رای به نظام میدانست. اما اتفاقات سال گذشته امکان تداوم این رویکرد انتخاباتی را از نظام گرفته است.
راه حلی که دولت برای این شرایط تدارک دیده است بر سه اصل استوار است. اول کم کردن ماجرا جویی در صحنه خارجی حد اقل در کوتاه مدت؛ رییس دولتی که هر از گاهی یک سخن نسنجیده در صحنه جهانی و در مساله هسته ای مطرح میکرد اکنون روز و شب سرگرم هدفمند کردن یارانه ها است. دوم جا به جایی گروه های مردمی در میان مدت؛ نظام به خوبی در یافته است که مخالفان زیادی در میان مردم پایتخت و دانشگاهیان دارد از این رو سعی در جابجا کردن افراد به گونه ای دارد که مخالفان در یک زمان در یک جا نباشند. سوم تغییر ترکیب جمعیتی در دراز مدت؛ طرفداران این طرح در دولت امیدوار هستند که با افزایش جمیعت و پس از بازنگری زیر بنایی در کتب درسی نسلی هم فکر با خود تربیت خواهند کرد.
باید به دولتمردان فعلی یاد آور شد که چنین راه حلی زیبا و فریبنده است، اما فقط بر روی کاغذ. در مساله هسته ای کشور های غربی با یک مساله فنی مواجه هستند و آن "نقطه غیر قابل بازگشت" است. این نقطه همان جایی است که ایران امکانات لازم برای استفاده دوگانه از فناوری هسته ای را پیدا خواهد کرد. در هر صورتی مساله هسته ای ایران در آن زمان با بحران مواجه خواهد شد. جابه جایی چیدمان جمعتی نیز احتمالا به فراگیر شدن "میکروب های سیاسی" در کل کشور خواهد انجامید. و آخر این که تغییر ترکیب جمعیتی و نیز باز بینی سر فصل کتب درسی در صورتی نتیجه مطلوب اصول گرایان را در بر خواهد داشت که ما فراموش کنیم که بسیاری از افرادی که در انقلاب علیه شاه قیام کردند خود تحصیل کرده مدارس و دانشگاه های نظام گذشته بودند.
اصلاح طلبان اگر چه در وضعیت مطلوبی نیستند اما در در عین حال در وضعیت معلومی هستند. تنها راه حل عملی برای اصلاح طلبان - که دیگر اکنون در قدرت جایگاهی ندارند - باز تعریف جایگاهی برای خود در خارج از چهار چوب نظام است. دل بستن به انجام اصلاحات از طریق شرکت در انتخابات کمی بیش از حد خوش بینانه به نظر میرسد. حتی در صورت تقریبا محال که نامزد های اصلاح طلب تایید شورای نگهبان را به دست بیاورند، توجیه مردم به این که رای آن ها به تغییر شرایط موجود کمک خواهد کرد مشکلی جدید برای اصلاح طلبان خواهد بود.
در هر صورت شرایط سیاسی موجود نه فقط یک بحران بلکه یک بن بست است. راه برون رفت از این بحران رجوع به آرای مردم است و این خود بر تناقضات وضعییت موجود می افزاید.