۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

آیا اصلاح طلبان واقعا اصلاح طلب هستند؟

انتخابات سال هفتاد و شش و پیروزی سید محمد خاتمی در آن انتخابات، به شکل گیری مباحثی از سوی سید محمد خاتمی و حامیان وی در مورد ضرورت اصلاح طلبی و برتری روش های اصلاح طلبانه منجر شد. اما آیا کسانی که نام اصلاح طلب را بر خود نهادند واقعا اصلاح طلب بوده و هستند؟
محمد خاتمی و حامیان وی همواره نمونه هایی از موفقیت حرکت های اصلاح طلبانه ذکر کردند و همواره خط خود را از خط نیروهای سیاسی خارج از نظام جدا کردند. اصلاح طلبان مهمترین الگوی خارجی این چنین حرکتی را کشور بریتانیا در نظر میگرفتند، که در آن پارلمان در مدت چند قرن به تدریج قدرت را از پادشاه یا ملکه به مردم منتقل کرد. آنها همچنین مهمترین مشابه داخلی حرکت اصلاح طلبانه را جنبش مشروطه خواهی میدانستند که بدون بر اندازی نظام قاجار دست آورد های مهمی نظیر تدوین قانون اساسی، ایجاد مشروطه‌ سلطنتی، و تاسیس عدالتخانه داشت. آیا این دو مثال که همواره اصلاح طلبان بر روی آن ها تکیه کرده اند، با شرایط ایران از یک سو و با روش سیاست ورزی آنان از سوی دیگر تطابق داشته است؟
در بریتانیا انتقال قدرت از پادشاه یا ملکه  به پارلمان تا حد زیادی مدیون ظهور یک طبقه جدید بود، حرفه سالار هایی که پس از انقلاب صنعتی به شدت رشد کرده بودند. به دلیل اقتصاد متکی به نفت، این طبقه هرگز در ایران رشد چشم گیری نداشته است.
از سوی دیگر، جنبش مشروطه بیشتر توسط طبقه نو ظهوری از تحصیل کردگان از فرنگ برگشته که جایی در نظام کهنه سلطنتی قاجار نداشتند هدایت شد و مشروطه خواهان برای پیروزی این جنبش گزینه قیام مسلحانه را نیز از نظر دور نداشتند؛ به گونه ای که قهرمانان این جنبش - ستار خان و باقر خان - هر دو نظامی بودند. این شرایط نیز با شرایطی که اصلاح طلبان پس از دوم خرداد سال هفتاد و شش در آن ظهور کردند متفاوت است. اکثر اصلاح طلبان یا روحانی بودند، یا روحانی زاده و یا دارای روابط مالی و حتی انتصابات فامیلی با چهره های پرنفوذ سیاسی نظام بودند و هرگز علاقه ای به پیگیری روش های غیر سیاسی - حتی مقاومت و نافرمانی مدنی - نداشتند.

اصلاح طلبان همواره انتخاب سید محمد خاتمی را بر خلاف خواست نظام قلمداد میکردند، در صورتی که خاتمی خود مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفته بود. تایید صلاحیت خاتمی از آمادگی نظام برای قبول وی به ریاست جمهوری حکایت داشت.
یکی از دلایلی که پایه گذاران جمهوری اسلامی به عنوان دلیل موفقیت خود در سرنگونی نظام شاهنشاهی میدانستند، عدم وجود یک نیروی موثر منتقد در درون نظام شاهنشاهی بود. بنابر این دور از ذهن نخواهد بود که هدف از ایجاد اصلاح طلبانی با رهبری سید محمد خاتمی، تلاش نظام جمهوری اسلامی برای  ایجاد یک نیروی موثر منتقد از درون خود بود.
شاید این دیدگاه تا حدی بتواند تفاوت جنبش اصلاح طلبی با جنبش های مشابه داخلی و خارجی توضیح دهد.
تأکید اصلی اصلاح طلبان در ایران نه بر سازوکارهای برخی اهداف مشخص که فریاد کردن مفاهیمی انتزاعی و کلی مانند آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و اموری از این دست بوده است.
آرمان های اصلاح طلبان هم چیزی فراتر چهار چوب های مورد قبول نظام نبود. نگاهی به مصاحبه ها و مناظره های محمد خاتمی نشان میدهد که مهمترین بحثی که وی قبل و حتی بعد از انتخابات بر روی آن تکیه کرد، احیای اصول فراموش شده قانون اساسی بود. از این رو اولین گام عملی دولت خاتمی از سر گیری انتخابات شورای شهرها و روستا ها بود.
برخلاف جنبش‌های اصلاح‌گر سایر نقاط جهان که گزینه تغییر نظام را به عنوان آخرین گزینه -  و نه اولین گزینه -  لااقل به عنوان ابزاری برای ایجاد فشار بر نظام حذف نمیکنند، اصلاح طلبان در ایران به تلاش برای حفظ نظام کاملا پایبند است و هر گونه تلاش برای بر اندازی نظام را محکوم میکنند.