۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

سردرگمی در دو اردوگاه

اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت برای هر دو جناح سیاسی غیر منتظره بود. انتظار اصولگرایان این بود که پس از تقلب گسترده در انتخابات بتوانند اصلاح طلبان را مجاب به قبول نتیجه انتخابات یا لااقل سکوت در برابر آن بکنند. از سوی دیگر تحلیل اصلاح طلبان این بود که در صورت حضور گسترده مردم در انتخابات امکان تقلب و تغییر نتیجه انتخابات از میان خواهد رفت. دیگر این که اصولگرایان امیدوار بودند که اعلام پیروزی احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور با آرای بسیار بالا قدرت آنان در چانه زنی در صحنه بین المللی مخصوصا در مساله هسته ای افزایش دهد. از طرفی اصلاح طلبان معتقد بودند که پیروزی موسوی با آرای بالا قدرت آنان را برای ملزم کردن رهبری به تن دادن به اصلاحات افزایش خواهد داد.
در این میان حضور گسترده مردم در راه پیمایی بیست و پنجم خرداد ماه چیزی بود که اصولگرایان انتظار آن را نداشتند و اصلاح طلبان برنامه ای برای آن. راه پیمایی بیست و پنجم خرداد ماه احتمالا همان "حفره" ای است که وزیر اطلاعات معتقد است که در نظام امنیتی ایران ایجاد شد. پس از حضور چند میلیونی مردم در آن تظاهرات "اطلاعات" ویژه ای از پرده برون افتاد و آن آگاهی همگانی به سست شدن پایه های مردمی نظام بود. تحیلی کنونی جناح اصولگرا که در سخنرانی اخیر آیت الله خامنه ای نیز منعکس شده است این است که اتفاقات سال گذشته "دشمن" را امیدوار کرده است. "دشمن" اکنون به خوبی آگاه است که نظام فاقد پشتوانه لازم مردمی است و مردم به خوبی میدانند که همگی با هم هستند؛ این دقیقا همان چیزی است که نظام همیشه سعی در کتمان آن داشته است.
فراموش نکنیم که نمایش "مردمی بودن نظام" بیش از آن که برای سیاست داخلی نظام اهمیت داشته باشد نمایش قدرتی در سیاست خارجی نظام علیه "دشمن" بود. در بازی سنتی انتخابات در ایران اصلاح طلبان همواره به اصولگرایان کمک کرده اند که زیربنای استبدادی قدرت در ایران را با رو بنایی مردمی آرایش بکنند. از این رو پس از هر انتخاباتی رهبری رای مردم در انتخابات را رای به نظام میدانست. اما اتفاقات سال گذشته امکان تداوم این رویکرد انتخاباتی را از نظام گرفته است.
راه حلی که دولت برای این شرایط تدارک دیده است بر سه اصل استوار است. اول کم کردن ماجرا جویی در صحنه خارجی حد اقل در کوتاه مدت؛ رییس دولتی که هر از گاهی یک سخن نسنجیده در صحنه جهانی و در مساله هسته ای مطرح میکرد اکنون روز و شب سرگرم هدفمند کردن یارانه ها است. دوم جا به جایی گروه های مردمی در میان مدت؛ نظام به خوبی در یافته است که مخالفان زیادی در میان مردم پایتخت و دانشگاهیان دارد از این رو سعی در جابجا کردن افراد به گونه ای دارد که مخالفان در یک زمان در یک جا نباشند. سوم تغییر ترکیب جمعیتی در دراز مدت؛ طرفداران این طرح در دولت امیدوار هستند که با افزایش جمیعت و پس از بازنگری زیر بنایی در کتب درسی نسلی هم فکر با خود تربیت خواهند کرد.
باید به دولتمردان فعلی یاد آور شد که چنین راه حلی زیبا و فریبنده است، اما فقط بر روی کاغذ. در مساله هسته ای کشور های غربی با یک مساله فنی مواجه هستند و آن "نقطه غیر قابل بازگشت" است. این نقطه همان جایی است که ایران امکانات لازم برای استفاده دوگانه از فناوری هسته ای را پیدا خواهد کرد. در هر صورتی مساله هسته ای ایران در آن زمان با بحران مواجه خواهد شد. جابه جایی چیدمان جمعتی نیز احتمالا به فراگیر شدن "میکروب های سیاسی" در کل کشور خواهد انجامید. و آخر این که تغییر ترکیب جمعیتی و نیز باز بینی سر فصل کتب درسی در صورتی نتیجه مطلوب اصول گرایان را در بر خواهد داشت که ما فراموش کنیم که بسیاری از افرادی که در انقلاب علیه شاه قیام کردند خود تحصیل کرده مدارس و دانشگاه های نظام گذشته بودند.
اصلاح طلبان اگر چه در وضعیت مطلوبی نیستند اما در در عین حال در وضعیت معلومی هستند. تنها راه حل عملی برای اصلاح طلبان - که دیگر اکنون در قدرت جایگاهی ندارند - باز تعریف جایگاهی برای خود در خارج از چهار چوب نظام است. دل بستن به انجام اصلاحات از طریق شرکت در انتخابات کمی بیش از حد خوش بینانه به نظر میرسد. حتی در صورت تقریبا محال که نامزد های اصلاح طلب تایید شورای نگهبان را به دست بیاورند، توجیه مردم به این که رای آن ها به تغییر شرایط موجود کمک خواهد کرد مشکلی جدید برای اصلاح طلبان خواهد بود.
در هر صورت شرایط سیاسی موجود نه فقط یک بحران بلکه یک بن بست است. راه برون رفت از این بحران رجوع به آرای مردم است و این خود بر تناقضات وضعییت موجود می افزاید.