۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

چشم انداز آینده

بیان هر چشم اندازی از آینده چیزی جز تحلیل آینده بر مبنای نحوه کنش و واکنش عناصر و عوامل "موجود" نیست. کنشگران جدیدی در آینده ممکن است وارد بازی شوند. از این رو این نوشته تحلیلی است مختصر بر "آینده قابل پیش بینی" و نه چیزی فرا تر از آن.
اول این که ماه عسل روابط رهبر و رئیس دولت پایان یافته است. جدال آشکار بر سر وزارت اطلاعات بیش از هر چیزی دلیلی آشکار است بر این که شیشه اعتماد بین آیت الله خامنه ای و آقای احمدی نژاد ترک بر داشته است. نمیتوان اختلاف نظر بین ماندن یا رفتن وزیر اطلاعات را دعوای زرگری دانست، چرا که در شرایط فعلی نظام نیازمند ارائه تصویری حاکی از انسجام نهاد های امنیتی است. در شرایطی که دیگر اصلاح طلبان در نهادهای تصمیم گیری مشارکت تعیین کننده ای ندارند، اشاره رهبر ایران به این که تا زمانیکه زنده است نخواهد گذاشت حرکت بسوی آرمانها ذره ای منحرف شود، علامت این است که وی حاضر به دادن چک سفید امضا به دولت نیست.
دوم این که زلزله ژاپن امکان عقب نشینی آبرومندانه برای محدود کردن فعالیت های هسته ای - و از این طریق کاهش تنش در روابط خارجی - را در اختیار نظام قرار داده است. برای اولین بار مجلس اصول گرا به صورت رسمی در مقرون به صرفه بودن تکمیل نیروگاه بوشهر ابراز تردید کرده است. از طرفی به نظر میرسد که ایران در شرایطی نیست که بتواند دست به ماجرا جویی در صحنه خارجی بزند و غرب هم علاقه ای به حل مساله از طریقی غیر از تحریم های شورای امنیت ندارد. در کوتاه مدت پرونده هسته ای ایران یک رکود شکننده خواهد دشت.
سوم این که نیروهای مخالف جمهوری اسلامی - که اکنون شامل بخشی از نیرو های اصلاح طلب نیز میشود - هنوز نتواسته اند به لحاظ نظری بر روی هدفی تعریف شده (اجرای بدون تنازل قانون اساسی، تغییر قانون اساسی ، تغییر نظام...) و راهبردی کارا (اصلاحات، انقلاب، مبارزه،...) توافق کنند؛ مشکل اینجاست که الگوی ذهنی نیروهای مخالف هنوز بر شکل گیری یک "نظام" جدید چه از طریق اصلاح و چه از طریق تغییر و انقلاب استوار است. باید برای نیروهای مخالف توضیح داده شود که مردم سالاری نه یک "نظام" بلکه یک "شبکه" است. شبکه ای که در آن برای همه امکان یکسانی برای فکر کردن، انتخاب کردن و انتخاب شدن وجود دارد. تا زمانی که چنین اصلی مورد توافق قرار نگیرد، صرف جایگزینی یک "نظام" دینی با یک "نظام" سکولار الزاما ما را به دموکراسی نزدیک نخواهد کرد.
چهارم این که مردم ایران خسته هستند. توضیح این پدیده از نظر جامعه شناسی کمی دشوار است. از گذشته ی نزدیک که هنوز مردم به خاطر دارند خاطره خوشی نه از انقلاب در ذهن ها باقی مانده، نه از اصلاحات و نه از اعتراض. غلبه بر اینرسی سکون نیرویی بیشتر از حد معمول میخواهد و این چیزی است که آینده قابل پیش بینی را کمی نا خوشایند میکند.
به نظر من فرصت های زیادی - برای مردم و برای نظام - در دوران اصلاحات از دست رفت که میتوانست به شرایط موجود منجر نشود. اما فراموش نکنیم که آینده همیشه قابل پیش بینی نیست.