۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

کمی بی فرهنگی!

آقای مهاجرانی از افرادی است كه آدم نمیتواند به سادگی از کنارش بگذارد. وقتی صحبت میکند حتا مجلس محافظه کار پنجم را هم وادار به دادن رای اعتماد به خود میکند. هنوز یاد شیرین سخنرانی ایشان در مجلس در سال ۱۳۷۶ در ذهنم هست، از تساهل گفت و از راه دین داری كه حرکت در یک مسیر نشاط بخش است. خلاصه همه چیز آقای مهاجرانی را میشود به چالش کشید جز قدرت بیان ایشان را.
دقت ایشان به جزئیات هم كه البته مثل زدنی است. مقاله اخیر ایشان با عنوان "اندکی فرهنگ!" هم واجد تمامی خصلت های فکری و ذاتی ایشان است. ساده ، روان، دلنشین، پر دقت و البته متین. همچون یک دستان نویس - كه البته ایشان هستند - جزئیات چیزی نیست كه از قلم بیفتد.
اما هیچ کدام از اینها دلیل نمیشود كه معنای کلام ایشان را از بیان زیبای آن جدا نکرد و به بوته نقد نسپرد. بگذریم كه دیدن مظفر و گفتگو در باره عدالت و بحث داغی كه با یک دوست لبنانی داشته است موجب میشود كه ایشان خاتمی وار سیاست را در پای فرهنگ قربانی کنند. البته ازوزیر فرهنگ وزینی چون ایشان انتظار دیگری نیز نمیشود داشت.
اصلا دوست ندارم وارد بحثی بی سرانجام نظیر این كه کدام بر کدام ارجحیت دارد شوم: سیاست بر فرهنگ یا فرهنگ بر سیاست. بحث من فعلا این نیست. بحث بر سر نتیجه سخن ایشان است آنجا كه بیان میدارند: " اگر نتوانیم مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز را به خوبی تبیین کنیم. دیگرانی که جنبش سبز را فرصتی برای تسویه حساب با اسلام و مسلمانی تلقی می کنند، چنین خواهند کرد."
بعضی از کلماتی كه در این جمله به کار رفت اند برای من کمی آلرژی آور است از اندیشه و فرهنگ گرفته تا اسلام و مسلمانی. نه كه فکر کنید كه من مثلا با اندیشه، یا اندیشیدن یا با اندیشمند مشکل دارم. اما شاید جملاتی نظیر این كه "اندیشه خوب است" مثل این است كه بگوییم "خوبی خوب است". در خوش بینانه ترین حالت بیان یک گزاره بدیهی است.
حالا فرض کنید كه آلرژی من بی مورد است و اتفاقا باید مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز را به خوبی تبیین کنیم؛ همان طور كه آقای مهاجرانی منظور نظرشان است. شما فکر میکنید چه اتفاق مهمی خواهد افتاد؟ باز چند خروار کتاب روی هم تلمبار میشود كه در گوشه کتابخانه خاک بخورد. مطمئنا کسی با من مخالف نخواهد بود كه کتاب در مورد "مبانی"، "اندیشه" و "فرهنگ" کم نداریم. مطمئن باشید در دنیایی كه هم آقای مهاجرانی و هم ریس دولت فعلی دم از فرهنگ میزند و هم خاتمی و هم ملا محمد عمر دم از اسلام تعریف "فرهنگ" یا "اسلام" - با در نظر گرفتن حجم عظیم ادبیاتی كه در مورد این دو مفهوم وجود دارد - نه دردی را دوا کرده است و نه زخمی را تسکین داده است. قبول دارم کتاب در مورد مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز کم داریم اما لطفا اول این سوال را جواب دهید كه تعریفی كه قبلا از بعضی مفاهیم ارایه شد آیا دردی را دوا کرد كه این یکی بکند؟
قصد پرداختن به مشکلات اجرایی این نظریه كه باید مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز را به خوبی تبیین کنیم ندارم. چه این كه اصلا از طریق چه مکانیسمی قرار است كه به تعریف مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز برسیم؟ از طریق رای گیری در عالم مجازی؟ از طریق جلسات حضوری؟ از طریق مکاتبه؟ تا زمانی كه یک رای گیری فراگیر در داخل از کشور با نظارت یک نهاد بی طرف صورت نگیرد چاره جز این نداریم كه قبول کنیم كه هر کسی از ظن خود یار این جنبش شده است.
اما بر فرض كه ما از طریقی توانستیم این مبانی را تعریف کنیم خوب بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اینجاست كه دومین بخش جمله آقای مهاجرانی معنی پیدا میکند. تبیین مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز برای جلوگیری از(سود)استفاده "دیگرانی" كه که جنبش سبز را فرصتی برای تسویه حساب با اسلام و مسلمانی تلقی می کنند. باز رسیدیم به خانه اول. به محض ارایه تعریفی از جنبش سبز باز دوباره مفاهیمی چون "دیگری" و "غیر خودی" كه برای ما کلماتی آشنا هستند چون یک قارچ سمی محیط را اماده رویدن خواهند یافت. باز فضایی ایجاد خواهد شد كه هر کس كه نقدی یا مخالفتی با تعریف ارایه شده از جنبش سبز دارد به فرصت طلبی برای تسویه حساب با اسلام و مسلمانی متهم شود. مخالفان مبانی اندیشگی و فرهنگی جنبش سبز ابتدا به "بی فرهنگی" متهم خواهد شد سپس به "فرصت طلبی"، سپس به "اسلام ستیزی" باقی ماجرا را هم كه همه میدانیم سهراب کشان.
متاسفانه از منظری كه آقای مهاجرانی به مساله نگاه کرده اند جنبش سبز به چیزی منجر خواهد شد شبیه جمهوری اسلامی در محتوا و متفاوت از آن در ظاهر. این جنبش معادله ای خواهد ساخت مثل قبل فقط جای مثبت و منفی عوض میشود و گر نه معادله همان است كه بود.
جنبش سبز باید "طرحی نو" در اندازد.
طرحی كه در آن "فرهنگ" و "بی فرهنگی" هر دو به یک اندازه مورد احترام باشند. این مفهوم البته کمی نیازمند توضیح است كه بعدا به آن خواهم پرداخت.

۱ نظر:

  1. تحلیل بسیار زیبایی در جواب آقای مهاجرانی ارایه کردید. این دقیقا چیزی بود كه من میخواستم ولی نمیتوانستم بگویم.

    پاسخحذف