۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

پایان یک آغاز؟ شاید...

بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی نقطه چرخشی در حرکتی است که وی آن را پس از انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸ آغاز کرد. در این بیانیه موسوی برای اولین بار تلویحا دولت بر آمده از انتخابات اخیر را به رسمیت شناخته است هر چند خواستاراعلام مسئولیت پذیری مستقیم آن در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه شده است.
میتوان حس کرد که بیانیه در فضائی احساسی نوشته شده است. اما بنا بر جبر انسان بودن نمیتوان بر موسوی خرده گرفت؛ چرا که وی عزا دار از دست دادن خواهر زاده خود است. نمیتوان هم از وی انتظاری بیش از توانش داشت؛ چرا که ایستادگی وی در این چند ماه ستودنی است.
همچنین میتوان حدس زد که بیانیه اخیر با مشورت دیگر سران اصلاحات نوشته شوده است. چرا که بجز پیشنهاد آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها که بر آمده از شرایط خاص فعلی است سایر پیشنهادهای پنجگانه موسوی در برون رفت از بحران سیاسی فعلی تماما خواسته هایی است که خاتمی بار ها و بار ها به دنبال اجرای آن بوده است: دولت پاسخگو، انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات، به رسمیت شناختن حقوق مردم. این ها البته خواسته هایی هستند که نظام جمهوری اسلامی تن دادن به آن ها را به منزله پایان خود میداند.
اما چیزی که این بیانیه را به سطح یک نامه معمولی تنزل میدهد عدم وجود هر گونه ضمانت اجرایی برای تحقق پیشنهادهای مطرح شده در آن دارد. شاید اگر موسوی پیش از عاشورا مردم را به راه پیمایی بدون خشونت دعوت میکرد، میتوانست از حضور بیشتر مردم به عنوان اهرم فشاری برای اجرایی کردن شرایطی که وی به دنبال آن بود استفاده کند. نکته نگران کننده در این میان آسیب پذیر شدن بعضی از طرفداران وی در سطوح مختلف نظام و مردم است.
در هر صورت بیانیه شماره ۱۷ موسوی عقب نشینی از حرکتی پرهزینه اما اگر نگوییم بیفایده - چرا که به ریزش فراوان موافقان نظام انجامید - اما کم فایده بود. شاید برگ دیگری از تاریخ ما ورق خورده باشد. اما کیست که بداند در صفحه بعدی چه چیزی انتظار دولت و نظامی را میکشد که حمایت مردم را آشکارا از دست داده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر